با همکاری یکدیگرمی شود به سرطان لبخند زد
با همیاری یکدیگر میشود به سرطان لبخند زد.
به ما یاد داده اند گذشته های شیرین و تلخ مان را به یاد آوریم ، شادی هامان را با هم جشن بگیریم و بار سهمگین غمها را با هم تقسیم کنیم . به ما یاد داده اند برای زنده بودن مبارزه کنیم ، به یکدیگر عشق بورزیم ودر شادی و غم دیگران شریک باشیم .فرقی نمی کند با کدام زبان ، کدام مذهب وکدام ملیت باید انسانیت را به یکدیگر هدیه کنیم ، چرا که زبان عشق دریاییست آنگونه که اشارت هر نگاه مفهوم زیبای رسیدن است و قلبی که هیچ مرزی را نمی شناسد.به هم بیاموزیم تهی شدن را از قید و بند حوادث و ما گل هایی هستیم به موازات عشقی که ریشه مان در آن جاری است .
آن زمان است که میان سیاهی و سپیدی فرقی نخواهد بود و هر چه دیده خواهد شد نور است و عشق است و محبت.آنگاه درد تو مرا درد می آورد، لبخند تومرا می خنداند ، بودنت بودنم خواهد شد و مرگت مرا نیست خواهد کرد .بیاییم به هم درس رهایی بیاموزیم ، زنگی را با دلهایمان شروع کنیم و جسم را که رفتنی است به خاک سرد گره بدهیم ، عاشقانه باشیم و فرصت کوتاه باقی مانده را به زندگی بگذرانیم .سکوت را بشکنیم ، درهای خدا را بگشاییم ، شوق برآوریم و گریه را بس کنیم ، شاید دیگر وقت آن رسیده است که به پیوند دلهایمان ایمان آوریم . من و تو از دو جسمیم ، گاه با ظاهری بیمار ،گاه پر درد و گاه بی درد ، چه فرقی خواهد کرد !
اگر خدایی شویم ، تن بیمار من و تن سالم تو هر دو یکی خواهد شد ، آن روز یعنی مبارزه با هردرد که می شناسیم ، خواه سرطان ویا هر درد دیگر .